به طور خلاصه دهه 1920 و اوایل دهه 1930 می توان گفت: «دو روند مهم توسعه، معرفی کفش های کم کفش و گذار به استفاده از مد روز، به ویژه در میان زنان و جوانان بود».
شرکتهای باتا و بالی، که به تولید با استفاده از ماشینهای آمریکایی روی آوردند، تجارت جهانی در حال ظهور کفش را شکل دادند.
کفش اسپرت زنانه لژدار معمولا به صورت مجازی و در بسته بندیهای زیبا به افراد داده می شود.
سیاست خودکفایی ناسیونال سوسیالیسم در آلمان از یک سو تضمین کرد که کفش های طراحی شده توسط تولیدکنندگان کفش آلمانی برای اولین بار توانستند خود را نشان دهند و از سوی دیگر تمرکز تولید از کالاهای وارداتی به چرم تغییر کرد.
در ارتباط با معرفی جایگزین های چرم، تولید کفش علمی تر شد، که به عنوان مثال، در بودجه تحقیقات دولتی و آزمایش های نظامی بیان شد.
تامین کفش نظامیان در ناسیونال سوسیالیسم یک اولویت بود و سازمان های نظامی می توانستند اطمینان حاصل کنند که چکمه هایشان همچنان از چرم است.
پس از یونیفرم پوشان، غیرنظامیان مرد، سپس زنان و کودکان، و هرکسی که خارج از «جامعه ملی» – که شامل اروپای اشغالی نیز میشد – از کمبود شدید و کیفیت ویرانگر رنج برد.
در نتیجه، مانند سایر علوم، آزمایشهای غیراخلاقی انسانی نیز با زندانیان اردوگاه کار اجباری، بهویژه در مسیر به اصطلاح تست کفش در اردوگاه کار اجباری زاکسنهاوزن انجام شد.
علیرغم کیفیت علمی پایین نتایج آزمون، تستهای پوشیدن با الهام از مسیر تست کفش اردوگاه کار اجباری همچنان برتر از تمام تستهای مکانیکی کفش در پایان دهه 1960 در نظر گرفته میشد.
در اواسط قرن، توسعه لاستیکها و پلاستیکهای ترموپلاستیک جدید منجر به ولکانیزه کردن و قالبگیری تزریقی کفها بر روی شفت (فرایند جوش مستقیم) مقرونبهصرفهتر شد.
این و سایر فرآیندهای تولیدی که هزینه را کاهش میدهند، کفشها را ارزانتر میکردند، به این معنی که مصرفکنندگان میتوانستند کفشهای جدید را بیشتر بخرند و مد کفش در دورههای کوتاهتر تجدید میشد.
مد کفش های زنانه به طور خاص به شدت تحت تاثیر تغییر مد است.
روش تولید قالب تزریقی و استفاده از پارچه های الیاف مصنوعی و همچنین تولید انبوه در کشورهای کم دستمزد منجر به ارزان شدن بیشتر محصول شد.